راهنمای مطالعه
چرا کودکان دروغ می گویند؟
ممکن است به خانه بیایید و ببینید که روی دیوار پر از خط و نقاشی است یا شیشهی مربا خالی شده است یا یک گلدان شکسته است. مسلماً شما به کودکتان مشکوک میشوید اما او توی چشمهای شما نگاه میکند و میگوید: «کار من نیست!.»
بله شما وارد دنیای دروغهای کودکان شدهاید. همهی پدر و مادرها این موقعیت را تجربه کردهاند و با تعجب از خود پرسیدهاند: « چرا کودکان دروغ می گویند؟ »
کودکان نوباوه (2 تا 3 سال) علاقه دارند که در بازیهای وانمودی شرکت کنند و مثلاً موقع خاله بازی از درون فنجانهای اسباب بازی چای بخورند.
وقتی آنها میتوانند به چنین چیزهایی وانمود کنند، در نتیجه میتوانند وقتی کار اشتباهی هم کردهاند، بگویند: «من نبودم.» یا «کار من نیست.» اما وقتی این کودکان چنین دروغهای مصلحتیای میگویند هیچ ایدهای از ذهنیات و سطح فکری شنونده ندارند. به همین دلیل ممکن است بزرگسالان فکر کنند که آنها دروغ میگویند.
وقتی کودکان 4 ساله می شوند، مسائل سخت تر میشوند. در این سن آنها می فهمند که در ذهن بزرگسالان چه میگذرد. آنها حالا تشخیص میدهند که برای باور پذیر شدن داستانشان باید چه بگویند. به همین دلیل ممکن است بگویند که برادرشان دیوار را نقاشی کرده است و حواسشان نیست که برادرشان همزمان با شما وارد اتاق شده است.
در سنین 7 تا 8 سالگی پدر و مادر در مقابل خودشان فردی را می بینند که خوب میداند دارد چه میکند. کودکان در این سن میتوانند با ایجاد انسجام بین دروغ اولیه و اظهارات بعدشان، دروغگویی خود را مخفی کنند.
به طور کل میتوان گفت که کودکان با افزایش سن و رشد ذهنی و شناختی دروغهای بهتر و قابل باورتر را یاد میگیرند.
دلایل دروغگویی کودکان
بیشتر پدر و مادرها فکر میکنند که کودکان دروغ میگویند تا چیزی به دست بیاورند، از عواقب چیزی فرار کنند یا خود را نجات بدهند. انگیزههای بسیاری برای دروغ گفتن وجود دارند اما دروغ گفتن دلایلی هم دارد که کمتر قابل شناساییاند و موجب میشوند که کودکان دروغ بگویند یا همهی واقعیت را نگویند.
برای پیدا کردن پاسخهای احتمالی برای سوال شایع « چرا کودکان دروغ می گویند؟ » در اینجا به تعدادی از دلایل دروغ گفتن کودکان میپردازیم:
امتحان کردن یک رفتار جدید
گاهی اوقات کودکان میخواهند یک رفتار جدید را انجام بدهند و نتیجهاش را ببینند. آنها ممکن است از خودشان بپرسند: «اگر دروغ بگویم چه اتفاقی خواهد افتاد؟.» یا «با دروغ گفتن چه چیزی را میتوانم به دست بیاورم؟.»
افزایش عزت نفس و دستیابی به مقبولیت نزد دیگران
کودکانی که از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند، دروغ میگویند تا تأثیرگذار، با استعداد یا خاص به نظر برسند و دیگران دوستشان داشته باشند. این کودکان معمولاً کمبود محبت دارند و در خانه مورد توجه قرار نمیگیرند و ستایش نمیشوند.
دور کردن توجه دیگران از مشکل خود
بعضی مواقع کودکانِ مضطرب و افسرده دروغ میگویند. آنها ممکن است در مورد نشانههای بیماریشان دروغ بگویند یا همهی واقعیت را نگویند. برای مثال کودکی که از اختلالات خواب رنج میبرد، به دروغ میگوید: «نه دیشب خیلی خوب خوابیدم.» چون نمیخواهد کسی نگرانش باشد.
صحبت کردن قبل از فکر کردن
بعضی کودکان به علت تکانشی بودن دروغ میگویند. مثلاً کودکانی که مبتلا به اختلال نقص توجه و بیشفعالی هستند، بسیار سریع واکنش نشان میدهند وقبل از فکر کردن صحبت میکنند.
گاهی اوقات هم کودکان در واقع باور دارند که کاری را انجام دادهاند و چیزی میگویند که شبیه به دروغ است. آنها واقعاً فراموش میکنند که تکالیف درسیشان را انجام ندادهاند و میگویند: «من فکر کردم که مشقهایم را نوشتهام. نمیدانستم که مشق اضافه هم دارم.»
این کودکان نیاز دارند که با انجام تمرینهایی حافظهشان را تقویت کنند.
چه باید کرد؟
بسته به جنس دروغهایی که یک کودک میگوید و سطح و شدت آن، عملکرد والدین باید متفاوت باشد.
دروغهای متفاوت نیازمند رفتارهای متفاوت هستند.
دروغهای سطح 1
وقتی دروغ گویی کودک صرفاً برای جلب توجه است، بهتر است که خیلی آن را جدی نگیریم و به جای اینکه با عصبانیت بگوییم: «این دروغ است!» میتوانیم با ملایمت بگوییم: «میدانم که این اتفاق برای تو نیفتاده.»
در واقع ما با این حرکت کودک را تنبیه نمیکنیم و از سویی دروغ گویی را در او تقویت نمیکنیم.
این روش مخصوصاً وقتی که ریشهی دروغ گویی کودک، عزت نفس پایین باشد، مفید است. مثلاً وقتی پسربچهای میگوید: «من 10 گل در فوتبال زدم و همه من را بلند کردند و روی شانههایشان گذاشتند.» و شما میدانید که این حرف حقیقت ندارد، بهتر است بعد از ادعای کودک شروع به پرسیدنهای سوالهای پشت سر هم نکنید.
در حقیقت در مواجهه با دروغ هایی که به خود کودک و دیگران ضرر نمیرساند، نباید خیلی سخت گرفت بلکه باید کودک را متوجه کرد که میدانیم راست نمیگوید و در عین حال به دنبال راههایی برای افزایش اعتماد به نفس او بود.
دروغهای سطح 2
گاهی دروغهای کودکان از تخیل بالای آنها سرچشمه میگیرد. کودک داستان سرایی میکند و اتفاقی که برایش افتاده است را با خیال قاتی میکند و قصهی خودش را میگوید.
در این حالت بهتر است والدین با مهربانی بگویند: «به نظر میرسد که داری یک داستان تعریف میکنی. چرا برایم نمیگویی که واقعاً چه اتفاقی افتاد؟» با این برخورد به رفتار اشتباه کودک اشاره میشود و از سویی دیگر او تشویق میشود که روش بیان درست واقعیتها را انتخاب کند.
دروغهای سطح 3
اگر دروغ گویی جدی شود و کودک در مورد اینکه چرا از مدرسه دیر به خانه آمده یا چرا تکالیفش را انجام نداده دروغ بگوید، والدین میتوانند تنبیهی را برای او درنظر بگیرند.
کودکان باید درک کنند که این دست دروغها نتایجی دارند و با درنظر گرفتن نتیجهی کارهایشان رفتار کنند. البته تنبیه نباید به هیچوجه فیزیکی باشد. بلکه باید یک مواجههی کوتاه مدت با دروغ کودک باشد تا یاد بگیرد رفتارهای بهتری را تمرین کند.
مثالاً پدر و مادر میتوانند تبلت کودک را برای چند ساعت از او بگیرند یا او را مجبور کنند تا یکی از کارهای خانه را انجام دهد.
همچنین بسته به شدت دروغ کودک، باید تحقیق شود که کودک در مورد چه چیزی دروغ گفته. مثلاً اگر کودک بگوید که آخر هفته هیچ تکلیفی برای انجام دادن ندارد و دروغش برملا شود باید تنبیهی برای دروغ گویی در نظر گرفته شود و کودک مجبور شود که بنشیند و تکالیفش را انجام دهد.
اگر او کودک دیگری را بزند و بعد دروغ بگوید باید برای این دروغ و همچنین برای کتک زدن دیگران تنبیهها مجزا در نظر گرفته شود.
در پاسخ به سوال « چرا کودکان دروغ می گویند؟ » که در ابتدای مقاله به آن پرداختیم باید گفت که کودکان دروغ میگویند چون بزرگسالان دروغ میگویند. در حقیقت میتوان گفت که همهی انسانها در موقعیتهایی در زندگی دروغ میگویند.
اما ما میدانیم که دروغ گفتن در اکثر مواقع کاری غیر اخلاقی است و باید این را به کودکانمان آموزش بدهیم.
بهتر است پدر و مادرها به جای برچسب زدن به فرزندشان و دروغگو خطاب کردن آنها به دنبال ریشهیابی دروغها باشند و با کسب آگاهی و مراجعه به متخصصین به دنبال یک آموزش مناسب برای تغییر رفتار کودکان باشند.
در ادامه مطالعهی مقالهی «روانشناسی کودک» را به شما پیشنهاد میکنیم.